- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح حضرت علی اکبر علیه السلام
عـشـقـت مـیان سیـنـۀ من پـا گرفته شکـر خـدا که چـشم تو ما را گرفته دریاب دلها را تو با گوشه نگـاهی حـالا که کـار عـاشـقی بـالا گـرفـته عمریست آقاجان دلم از دست رفته پـائـین پـای مـرقـدت مـأوا گـرفـتـه سرو رشید خوش قد و بالای ارباب ششگوشه هم با نور تو معنا گرفته از کـودکـی آوارۀ کـوی تو هـسـتـم دست دلم را حضرت زهـرا گرفـته مـانـنـد جـدّت رحـمةُ لـلـعـالـمـیـنـی زلف تو را موج پـریشان میشناسد چـشـم تو را آیـات بـاران میشناسد عطر تو و پیراهنت را یوسف شهر! کوچه به کوچه صبح کنعان میشناسد اعـجـاز چـشـمـان تو را آیـه به آیـه آری دل تـازه مسلـمـان میشـنـاسـد آقــا کــرامــات نـگــاه روشـنـت را خورشید در هر صبحگاهان میشناسد خشم و خروش و هیبتت را بین میدان هوهوی رعد و برق طوفان میشناسد خورشید از شرم نگاهت رو گرفته بـالاتـر از حـد تـصـورهـا کـمـالـت دل میبرد از اهل این عـالم خیالت صبح ازل چـشمان مبهـوت ملائک بـودنـد شـیـدای تـمـاشـای جـمـالـت میجوشد از خاک قدمهای تو زمزم کــوثــر شـراب خـانـگـیِّ لایـزالـت کی میشود با بـالهای این چـنـینی پـرواز تـا اوج شـکــوه بـیمـثـالـت آنجا که بـال جـبرئـیل آتـش گرفـته بـام نخـست پـر کـشیـدنهای بـالـت خُـلـقـاً و خَـلقـاً، منطقاً عـین رسولی دیگر چه گویم از تو و خوی و خصالت میریـزد از عطـر نگـاهت یاس آقا هر صبح بر لب نغمۀ تکـبیر داری تو آفـتابـی، صبـح عـالمگـیـر داری با حلقههای گیسوی پُر پـیچ و تابت صد کاروان دل در تب زنجیر داری از لهجـهات عـطـر خـدا میبارد آقا هر گاه بر لب نغـمـۀ تکـبـیر داری از میـمـنه تا میـسره میپاشد از هم وقتی که در دستان خود شمشیر داری باید برایت ذوالفقاری دست و پا کرد حیدر شدی و هیبتی چون شیر داری از هیبت چـشم تو دشمن میگـریزد حالا که خاکم را سرشته دستهایت بگـذار تا باشم هـمـیشه خـاک پـایت بال و پری میخواهم امشب از تو آقا تا که تـمـام عـمـر باشـم در هـوایت آه ای اذانگـوی سـحـرهای مـدیـنـه یـاد نـبی را زنـده میسازد صدایت ای آفـتاب کـربـلای حضرت عشق بـگـذار بـاشـم زائــر پـائـیـن پـایـت عمریست از مهر تو در دل توشه دارم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
جان تازه به تن خسته و بیتاب تویی ما همه خاک ترین و گهر ناب تویی نفس و هستی آرام دل و جان حسین آمدی روز کـنی نیـمـه شب دنـیا را بـنِـشـانی سـر جـا هـیـمـنـۀ دریـا را درِ این خانه کرم روی کرم بار شده پای تو سرو قـدی نیست مگر افتاده دلبری نیست که با دیدن تو دل داده ای به قد قامت تو سجود قامت بسته از بزرگیت به هر کوچه و برزن گفتند به تو با آن قد و بالات تهمـتن گفتند هیچکس لایق آن نیست شود بالا دست پدرت خیره شده بَه چه نگاهی داری؟ با همان تیغـۀ ابروت سپـاهی داری به هم آمیختهای میمنه تا میـسره را
: امتیاز
|
مدح حضرت علی اکبر علیه السلام
ای که بر روشنای چهرۀ خود، نور پیغمبر سحر داری نوری از آفتاب روشنتر رویی از ماه خوبتر داری تو کدامین گـلـی که دیدن تو صلـواتی محـمدی دارد چقدر بر بهشت چهرۀ خود رنگ و بوی پیامبر داری هجرتت از مدینه شد آغاز کربلا شاهد سلوک تو بود کوفه چون شام ماند مبهوتت تا کجاها سر سفر داری باوری سرخ بود و جاری شد «اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو چه غرور آفرین و بشکوه است مقصدی که تو در نظر داری با لب تشنه بودی و میسوخت در تف کربلا پر جبریل وقت معراج شد چه معراجی، ای که از زخم بال و پر داری از میان تمام اهل جهان عرش پایین پا نصیب تو شد عشق میداند و جنون که چقدر شوق پابوسی پدر داری شوق پابوسی تو را داریم حسرت آن ضریح ششگوشه گوشهچشمی، عنایتی، لطفی، تو که از حال ما خبر داری در مدیح تو از مدایح تو یا عـلی هر چه بیـشتر گفتیم با نگاهی پُر از عطش دیدیم حُسن ناگفته بیشتر داری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
از کوی صفا بوی وصال آمده امشب زیـبا صنـمی مـاه جـمـال آمـده امشب پـیچـیده به شهـر نبـوی عـطر محـمد بر چـشـمۀ جان آب زلال آمده امشب میـلاد هـمـایـون علی بن حسین است جانـانه ببـین با چه جـلال آمده امشب بر اهل ادب میرسد از غیب بشارت خوش باش شب دفع ملال آمده امشب از پرده برون گشته به شعبان مه لیلا به به چه درخـشنده هلال آمده امشب ای سـایه نـشـیـنـان لـوای عـلـی اکبر بر مجلستان حسن و کمال آمده امشب مـرغ دل یاران همه در جشن ولادت چون طبع کلامی به مقال آمده امشب
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
میشود پای همین زمزمهها توشه گرفت به کرمْ خانهٔ شاه آمد و شش گوشه گرفت میشود نادِعـلی گـفت و خدایی تر شد با عـلـی زائـر دربـار دل و دلـبـر شد پـسـری آمـده از ایـل و تـبـار عــلـوی قَـمـری با وَجـنـات و حـرکات نـبـوی گـل تـکـبـیر حـرم سـوی حـرم میآید پــســر ارشــد اربــاب کــرم مــیآیــد جَذْبۀ روی محمد به جمالش پـیداست نــوۀ فـاطـمـه و نـاز نـگـاه مـولاسـت صبر و ایثار حسن دارد و احساس حسین همـۀ شهـر مـدیـنه شده بـین الحـرمین آسـمان میرسـد از راه که زانـو بزند با عـلی بانگ هوالحق و هوالهو بزند روح اخلاص ومناجات و دعای سحر است علی اکبر به خدا دار و ندار پدر است به روی شانۀ او پـرچـم دین جـا دارد ادب و مـعـرفـت و هـِیـبـت سـقـا دارد مینشیند به لبش نغـمۀ ِیارب هر شب پیـشـمـرگ پدرش بود و قـرار زیـنب میرسد عـطـر مناجـات اُویـس قـَرنی ضـربــان دل پـیـغـمــبــریِّ او یـمـنـی شب مـیـلاد عـلـی اکـبـر لـیـلا به تـنـم لــرزه افـتـاده خــدایـا نـگـران یـمــنـم تیر ظلم و ستم حرمله و شمر و سنان غرقِ خون یمن و سوریه و مظلومان طاق نصرت زدهام چشم امیدم بر راه مـیرسـد مـنـتـقـم خــون ابـاعـبـدالـلـه ای سَـقـیـفـه صفـتان حکـم ولی میآید یوسـف فـاطـمـه با تـیـغ عـلی مـیآیـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
یم عصمت زهی امشب به دامان گوهر آوردی برای آفتاب امشب فرزوان اخـتر آوردی حسین ابن علی را هم پسر هم یاور آوردی تـعـالی الـلـه یـا لـیـلا عـلـیِّ اکـبـر آوردی تو لیـلایـی و مثـل آمـنـه پـیغـمـبر آوردی و یا بنت اسـد گـردیـده شیـر داور آوردی محمّد خو علی رو فاطمی طینت پسر زادی ملک زادی بـشر آورده یا خیـرالبـشر زادی بغل بگشا چو جان گیرش به بر جان حسین است این به رخ مصحف به خطّ و خال، قرآن حسین است این ذبیح فاطمه در عید قربان حسین است این گل بستان احمد روح و ریحان حسین است این میان ماهها مهر درخشان حسین است این گل و باغ و بهار و سرو بستان حسین است این بشر اوصاف آن رشک ملک را چون توان گوید لب معصوم باید وصف آن جان جهان گوید رخش سوره دو بسم الله دارد از دو ابرویش یدالله فـوق ایـدیـهـم بود نقـش دو بازویش خجل گردد ز رخ گر ماه بنشیند به پهلویش زیـارتگـاه زوّار محـمّـد مصحـف رویش شفای چـشم ثـارالـلّهـیان خاک سرِ کویش عجب نی یوسف ار چشم تماشا واکند سویش مباد از گردش چشمی بگیرد هست یوسف را که هم دست زلیخا بُـرَّدُ هم دست یـوسف را کرامت از نبی، صبر از علی، حلم از حسن دارد قد رعناش طوبی سایه بر این نُه چمن دارد به هر یک تار مویش عطر صد مُلک خُتن دارد چراغ از عارض نورانیاش هر انجمن دارد هزاران جان عـالم در درونِ پیرهن دارد علی باشد به نام و روح احمد در بدن دارد به چشم اهـل دل مـاه تـمامش میتوان گـفتن رسولش میتوان دیدن امامش میتوان گفتن علی، زینب، حسن، عبّاس، محو روی زیبایش حسین بن عـلی، چشم خـدا، گـرم تماشایش سلام سدره و طوبی به سرو قدّ و بالایش سر خوبان عالم سر بسر خاک کف پایش عـلـیّ بن حـسین بن عـلـی نـام دل آرایـش نوای کربلا برخـیزد از نیـزار اعـضایش کـه مـن در کـربـلا اوّل قـتـیـل آل یـاسـیـنـم شود در موج خون تقدیم جانان جان شیرینم رسول الله خـضر و تـشـنـۀ آب بـقـایم من به مسعای شهادت عاشق سعیِ صفایم من ذبـیح ذبـح اعـظـم در منـای کـربـلایم من حـسین بن عـلی را شیـر دشت نیـنوایم من خـدا را خـونم و ریحانۀ خـون خـدایم من به جـای شیـر مـادر تـشنۀ جـام بـلایم من شهـادت سرفـرازی میکند با خون من فردا پدر صورت نهد بر صورت گلگون من فردا من آن حسنم که در امواج خون پیداست تصویرم شهادت، عشق، ایمان بوده از آغاز تقدیرم منم آیـات ایـثـار و ولایت کرده تـفـسـیـرم به جوش آیند ثاراللّهیان از بانگ تکـبیرم مپـنـداریـد طـفـل شیـریام من بچّـۀ شیرم یدالله است دست و ذوالفقار اوست شمشیرم مرا سیـنـه سپـر بر هـر بـلا میپـرورد لـیلا وجــودم را بـرای کـربـلا مـیپـرورد لـیـلا مرا روز ولادت روز عاشوراست میدانم تنم چون برگ گل در دامن صحراست میدانم رُخم از پشت ابر خون، جهان آراست میدانم حسابم با خدا در محشر کبری ست میدانم خـدایم از برای بـذل جـان آراست میدانم سرم آن روز روی دامن زهراست میدانم رسول الله میگیرد به موج خون در آغوشم ز دست او به مـیـدان شهـادت آب مـینـوشم تو در گهواره مست جام ایثاری علی اکبر تو از دوران شیری شیرِ پیکاری علی اکبر تو نـور عـین عـین اللهِ داداری عـلی اکبر تو خود از کوثر توحید سرشاری علی اکبر تو جا در قلب ثاراللّهیان داری علی اکبر تو ابن الثّـاره، ثـارالله را یاری عـلی اکبر بهشت عارفان مهر و جحـیم کافران خشمت نگـاه عمهات بر رخ دل عـبّاس در چـشـمت تو بر نسل جوان تا صبح محشر رهبری داری تو چون عبّاس بر خیل شهیدان برتری داری تو بر آل نبی بعد از امامان سروری داری تو خُلق و خوی و روی و منطقِ پیغمبری داری تو دست و بازو و تیغ و توان حیدری داری تو در هر زخم تن یک آیت روشنگری داری ولی اللّهـی و چـشـم و چـراغ حجّـت الـلّهـی نه «میثم» را که خلق عالمی را مشعلِ راهی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
امشب دوباره نور ولا جلوه میکند بـار دگـر رسـول خـدا جلوه میکند سرچـشمۀ زلال ولایت که سر زَنَد جـام طـهـورِ آب بـقـا جـلـوه میکند در خـانـۀ حـسین به امـرِ خـدای او نور تمامِ ارض و سما جلوه میکند یک شِمّه از جـمال و جلال پیمبری در آسمان چو شمس و ضحی جلوه میکند این مَه اگر نقاب بگیرد ز روی خود وجـه کـمـال آل عـبـا جـلـوه میکند آمـد گـره گـشای جـمـیـع پـیـمـبـران حـالا تـمـام معـجـزهها جلوه میکند یوسف کجاست تا شود از این جمال مست یوسف ترین جمالِ خدا جلوه میکند عیسی کجاست تا نفسی زنده تر شود احـیاگـر نـفـوسِ هُـدی جلوه میکند تا خُلق و خوی و منطقِ احمد شود مسیر شه زادۀ حـسین به ما جـلـوه میکند باید عـقـیـقـه داد بـرایش تمام عـمر ذبح عـظیم کرب و بلا جلوه میکند ترسم دهد بهانه به چشمانِ شور و شوم روزی که بینقاب دو جا جلوه میکند یک روز درب خانۀ مادر به رهگذر روزی دگر به دشت بلا جلوه میکند با صد هزار جلوه برون آید از حرم با صد هـزار جلوه نما جلوه میکند از قلب خیمه میزند آتشفشان برون تا قـلـب آن سپـاهِ جـفـا جلوه میکند میرزمَد از یسار و یمین بر سپاه خصم وای از کجایْ تا به کجا جلوه میکند وقتی نقاب میزند از چهرهاش کنار انگار مصطفی ز خـفا جلوه میکند چشمش کنند لشگری از چشم شورها آخـر به زیـر تـیـغِ بـلا جلوه میکند وقتی فـتاد هِـیمَـنهاَش در محـاصره دیدند از زمین و فـضا جلوه میکند دیـدنـد مثـل فـاطـمـه فـریـاد میزند مثـل عـلـی بدون خـطا جلوه میکند شمشیر میزند همه سو یا علی کنان مانـند رزم شـیـر خـدا جـلوه میکند یک مـاه پاره بود و تمام سپاه خصم گـفـتـند او هـنـوز چـرا جلوه میکند دُورَش زدند نیزه به پهلوی او زدند دیـدنـد بـاز هم به خـدا جلوه میکند نـاگـه صدای یـا ابـتـایـش بـلـنـد شد حالا دوباره خون خـدا جلوه میکند گاهی صدای یا ولدی میرسد به گوش گـاهـی نوای عـمّـه بیا جلـوه میکند حالا عـلی کـنار پیـمبر رسیده است دارد برای اهـل سـما جلـوه میکـند روز شـفـاعـت از همۀ کـربـلائـیان او با سپـاهی از شهـدا جلـوه میکند فرق علی دوباره خدایا شکاف خورد انگار باز فاطمه ضربِ غلاف خورد شمشیرِ او شکست و نگاهش به خیمه شد در یک زمان تنش به زمین قطعه قطعه شد افـتاد زیر نیـزه و شمـشیر پیکـرش شد پاره پاره پیکرش از پای تا سرش
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
تو آمدی به شبم حسّ سر شدن بدهی به شام تیره توان سحـر شدن بدهی برای ما که جـوانـیم نـذر چـشمانت رسیدهای که پَر دربهدر شدن بدهی اراده کردهای امشب برای پـروازم به بال خسته تـمنّـای پَر شدن بدهی تو ماه قـبـلهنـمایی که بهـر هـر ذرّه رسیدهای که مجال قـمر شدن بدهی به دیـدۀ پـدران شهـیـد در هر شهـر بهانهای شدهای چشم تر شدن بدهی الا سـتـارۀ امّــیــد حـضــرت لـیــلا سـلام آیـۀ تـوحـیـد حـضـرت لـیــلا بگـو بلا بنویسند، ها که میخواهیم تمام دهر نخواهند ما که میخواهیم تو جلوه کردی و ما نیز میپرستیمت به دین نیاز نباشد خدا که میخواهیم و چشمهای تو جَـنَّاتُ تَحْتِهَا الْأَنْهَار و چندتایی از این آیهها که میخواهیم به روز واقـعه تنها رهـا نکن ما را در آن بساط یکی آشنا که میخواهیم به فرض، روز جزا بر عذاب تن بدهیم بهشت هم که نباشد تو را که میخواهیم تو باشی و پـدرت باشد و خـدا باشد ببین بهشت تو را نیز با که میخواهیم اگر که روز قـیامت حسابمان نکنی به زندگی سفر کربلا که میخواهیم ببینم آنکه مرا نوکر آفـریـده تویی؟ کسی که قبل من این شعر را شنیده تویی تـو آســمـان بـلـنـد هـمـیـشـۀ مـایـی قـبیلهات همه خوب و شما هم آقایی اراده میکـنی انگـور میشود پـیـدا تو شهد جان حسینی، تو تاک لیلایی بهانه میکنی از تشنگی که برگردی تـو دائـماً به تـمـنّـای روی بـابـایـی زبان بزن به زبانش ببین که تشنهتر است نگو که آب نخوردی، تو روح دریایی زبان قافـیه لال از نوشـتن این بیت شنیدهام که تو بر خاک اربـاً اربایی ز داغ تشنگیات سال و ماه میسوزد هـنـوز قـلب امـیـر سپـاه مـیسـوزد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
خیری به جز از برکت کوثر ندیدیم ما جز کرم چیزی پسِ این در ندیدم ما انتخاب دست زهرائیم، پس شکر ما که به جز خوبی از این مادر ندیدم بعد از محمد هیچ کس را، هر چه گشتیم از اکـبـر لـیـلا پـیـمـبـرتـر نـدیـدیـم گشتیم ما، اکـبرتر از حـیـدر نـدیـدم گـشتیم ما، حـیـدرتر از اکبر ندیـدیم از اکـبـر لـیـلا بــرای سـفـره داری بعد از حسن، ما هیچ کس را سر ندیدیم دیـدیم ما، در خانهاش آقا زیاد است گـشتیم ما در خـانهاش نوکـر ندیدیم آمـد عـلـی اکـبـر آن شـبـه پـیـمـبـر آئــیـنـۀ نــور خــدا و جـان حــیــدر آمد، لب جـن و ملک غـرق دعا شد یوسف شد و ماه رخش قبله نما شد گـلخـنـده بر روی عـمـو پاشید اول اکـبـر هـمـان اول مرید مجـتبی شد هر کس که شد خاک درش، تا آسمان رفت فطرس شد و بال و پرش غرق شفا شد یک عـمر خاک پای بابا بود و آخر شش گـوشۀ اکبر همان پائـینِ پا شد وقـتـی گـره افـتـاد در کـار گــداهـا خاک قدمهای عـلی مشکل گـشا شد زائر دو رکعت عشق زیر قبه را خواند زائر هـمان پائین پا حاجت روا شد آئـینه آئینه است کوچک یا بزرگش هر کس که شد عبد علی عبد خدا شد آمـد عـلـی اکـبـر آن شـبـه پـیـمـبـر آئــیـنـۀ نــور خــدا و جـان حــیــدر گفتم علی و سیـنهام مست نجف شد تیر غـمش را سینۀ عاشق هدف شد وقـتی عـلی و فاطمه دریای نـورند اکبر دُر و ارباب نوکرها صدف شد جنگـاوری را از عـموها ارث برده لرزید خاک دشت وقتی که به طف شد در صحنههای تن به تن خونش زمین ریخت هرکس که در این عرصه با اکبر طرف شد لشکر به هم پاشید وقتی رفت میدان تا گفت نام من علی؛ نیزه به صف شد آمـد عـلـی اکـبـر آن شـبـه پـیـمـبـر آئــیـنـۀ نــور خــدا و جـان حــیــدر دارد تـلاطـم مـیکـنـد بـاران نـیـزه وسعـت گرفته تا کجا، میـدان نـیـزه دور عـلی حـلـقـه زده ابـر سیـاهـی حالا گـرفته دشت را طـوفان نـیـزه حــالا دل غــم دیـدۀ بـابـای پـیـرش مثـل تن اکـبـر شـده مـهـمـان نـیـزه صدها که نه بلکه هزاران بار پیکر بـالا و پائـیـن رفـته بر دستان نـیزه پس لااقـل پیـراهـنش را پس بیارید حـالا که گـشته یـوسف قـرآن نیـزه آمـد عـلـی اکـبـر آن شـبـه پـیـمـبـر آئــیـنـۀ نــور خــدا و جـان حــیــدر
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
سر خوشم باز در هوای علی در هوای پُر از خـدای عـلی چـنـد خـطـی سـفـارشی نـذر برق زیبای چـشمهای عـلـی ناگهان عـطر نـور نـازل شد همه جا پُر شد از صدای علی سیـب سـرخ بـهـشـتـیان آمـد بـه عـلـی جـلـوۀ خــدا دادنـد به جـمالش چه جلـوهها دادند و به حـق نـور عـالـمـین آمد رســم و آداب دلـبــری دارد شـیــوۀ رزم حــیــدری دارد اســد الـلـه یـا عـلــی اکــبــر شب شب مستی و گدایی شد بـاز هم هـر دلـی خـدایی شد من گـدای هـمـیـشـه بیتـابـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
قُل میخورد به چشمۀ چشمان او سبو میجوشد از شراب لبش ذکر حق و هو بیمـایهها زمان فـراغـت سـر آمده آمـد صفا و روشنیِ عـرش کـبـریـا خُلق و مرام و منطق او مثل مصطفی شهـر مدیـنه عـبد مـرام عـلـی شود این شعلهها به عشق علی پا گرفته است عشقش قیامتی ست که بالا گرفته است با اشک شوق غرق تماشا شده حسین معراج چشم های پدر خندههای اوست شبهِ پیمبری که سما زیر پای اوست باید دعـا کند که بسازد ز ما بُـرِیْـر جــانـم فــدای قــاعــدۀ دلــبــریِ او ای رحـمـت خـدا بـه دل مـادریِ او آمد که بـاز شیـر دلاور نشان دهـیم این نور جلوه ایست ز پروردگار ما مهرش نشسته در دل ایل و تبار ما ایران ما ز جـود حـسن شد حسینـیه مجنون حریف عـشوۀ لیلا نمیشود جز او گره به دست کسی وا نمیشود کار من و تو نیـست بیان صفات او در موی او رهاست هزاران هزار گل گردد به بوی گیسوی اکبر دچار گل تـا دیـد آفـتـاب رُخـش، بیمعـطـلـی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
دلـم گـرفـته حاجت مرا روا نمیکنی؟ در این دل شکستهام برو بیا نمیکنی؟ بهار آمده ولی خزان تر از خزان شدم حقـیـقـت بهـارها نظر به ما نمیکنی؟ امیر بی قـرینهام، نشسته غم به سینهام غـم فـراق را بگـو چرا دوا نمیکنی؟ همیشه خوبی مرا بزرگ جلوه میدهی بدی این خراب را تو بر ملا نمیکنی ز روی تو شدم خجل، نشسته کشتیام به گل مرا برای بـنـدگی چرا جـدا نمیکنی؟ اگر چه بندهای بـدم ولی نمیکـنی ردم اگر تو را رها کـنم مرا رهـا نمیکنی مرا برون ز خانهات نکردهای عجیب نیست عجیب این که بنده را عزیز خانه میکنی به عبد رو سیاه خود همیشه لطف میکنی اگر به تو جفا کنم به من جفا نمیکنی منم گدای مادرت، سرم فـدای مادرت بخاطر همین مرا ز خود جدا نمیکنی پس از گناه کردنم همیشه گفتهام به خود کمی ز روی حجّت خدا حیا نمیکنی؟ طبیب من حبیب من، مسافر غریب من فـدای غربتت که گـریۀ شبانه میکنی کنم به ناله زمزمه اغـثنی یابن فاطمه به حق شاه علقمه، مرا دعا نمیکنی؟! من آشنای زینبم، مـتی تـرانا... به لـبم دلـم گـرفـته حاجت مرا روا نمیکنی؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام
ای خدا را اسم اعظم یا علیّ بن الحسین وی تنت روح مجسّم یا علیّ بن الحسین ای دمیـده از دمت روح خدایی از ازل بـر تـن حـوّا و آدم یا عـلـیّ بن الحـسیـن ای مناحات شبت در آسمان بخشیده روح بر تن عیسی بن مریم یا علیّ بن الحسین صفحه صفحه سیر کردم در کلامت یافتم مصحفی ز آیات محکم یا علیّ بن الحسین مصحف نـورانیت تنها زبـور اهل بیت خود ز صد داود اعلم یا علیّ بن الحسین میتـوانـد با دل مُـرده کـند کـار مسیـح هر که از مدحت زند دم یا علیّ بن الحسین آسمان هشت مـهـری و مـه سه آسـمان دُرّ سـه، بیانـتـهـا یَـم یا عـلیّ بن الحسین آدم و جنّ و ملک، حور و پری هر صبح و شام مدحتت خوانـند با هم یا علیّ بن الحسین نجل مکّه، پور طاها، زادۀ سعی و صفا جان کعبه قلب زمزم یا علیّ بن الحسین گر دو عالم را به یک سائل ببخشی از کرم پیـش احسانت بود کم یا علیّ بن الحسین من نمیگویم خدایی گویم ای وجه خـدا بودی از خلقت مقـدّم یا علیّ بن الحسین آفـرینش از همان آغـاز سیرِ خویش را کرده با ذکرت منظّـم یا علیّ بن الحسین جنّت رویت پُر از گل بوسۀ خـون خـدا باغ حُسنت سبز و خرّم یا علیّ بن الحسین بعد تسبیح الهی ذکر خلقت مدح توست از زمین تا عرش اعظم یا علیّ بن الحسین روح، خود را تا نسازد مُحرم میقات نور نیست در کوی تو مَحرم یا علیّ بن الحسین از ملک بگرفته تا جنّ و بشر تا وحش و طیر سائل کوی تو، من هم یا علیّ بن الحسین هشت فرزندت چو شخص حضرتت والامقام خود چو آبائت مکرّم یا علیّ بن الحسین در وفات و قبر و مرگ و برزخ و حشر و صراط نیست با مهر توأم غم یا علیّ بن الحسین دوست دارم تا زمین بوس غلامانت شوم قد کنم چون آسمان خم یا علیّ بن الحسین دوست دارم تا قیامت عمر گیرم از خدا هر دم از مدحت زنم دم یا علیّ بن الحسین دوست دارم ناقهات در کوچههای شهر شام پا گذارد روی چشمم یا علیّ بن الحسین دوست دارم سیل سیل و بحر بحر و موج موج بر تو ریزم اشگ ماتم یا علیّ بن الحسین دوست دارم با سرشک دیده در بازار شام خون ز ساق پات شویم یا علیّ بن الحسین هیچکس نشنیده، گردد بر جراحات بدن حـلقـۀ زنجـیـر مرهم یا علیّ بن الحسین هیچکس نشنیده شادیّ و دف و چنگ و رباب دور تـوحـیـد مجـسّـم یا علیّ بن الحسین هیچکس نشنیده جای لاله بر مهمان کنند خار و خاکستر فراهم یا علیّ بن الحسین با که گویم شامیان آتش به فرقت ریختند جای عرض خیر مقدم یا علیّ بن الحسین با عـزای تو مدیـنه گشت یکـسر کربلا تـازه شد داغ مـحـرّم یا علیّ بن الحسین داغ هجـده یوسفت بر لالۀ دل بس نبود سوخـتی از آتش سم یا عـلیّ بن الحسین آنچه با تو در مسیر شام شد غیر از خدا کس نمیداند مـسـلّـم یا عـلیّ بن الحسین آن شررهایی که عمری در وجودت حبس بود سر کشید از نخل میثم یا علیّ بن الحسین
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
به دنیا آمـدى تا مـطلـبى دیگـر بیامـوزم من از رفـتـار تو الله را اکـبر بـیـامـوزم کلاس درس شد سجادهات، من روز میلادت نشستم تا جهان را پاى این منبر بیاموزم بریزم دور این ناعلم ها را و منِ خود را بدون واسـطه از ساقـى کـوثـر بیامـوزم سر شب در تَعَلُّم سر به مهر کربلا بگذار سحر بردار سر از سجده تا از سر بیاموزم دعا در حق دشمن کردن و با دوست سر کردن مرام شیعـه را در سطح بالاتـر بیاموزم زبان تـائـبـین و خائـفـین را پـانزده گـانه به هنگام دعا از چهارمین حیدر بیاموزم طریق روضه خواندن را ز تو آموختم، اما طریق نـوکرى را باید از قـنبر بیاموزم دعا را از ابوحمزه، مکارم را از اخلاقت تجافى جهان را از همین منظر بیاموزم هر آن چیزى که میبینم دلیلش کربلا باشد اگر چیزى میآموزم به چشم تر بیاموزم فرات مست را از چشم، تل را از سر شانه ته گـودال را از گـودى حـنجـر بیاموزم و مصداق شنیدن کى بود مانند دیـدن را بخوانم زندگیت را، مگـر بهـتر بیامـوزم اگر دیدم گلوى غنچهاى رد میشود از تیغ شبـیه تو گـریز بر على اصغـر بـیاموزم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
امشب قشنگترین شب لیلایی خداست جـشن تـولـد گـل زهـرایی خـداست باشد سرشت او ز تجلای نـور حق زیـبا تـرین تجـسّم زیـبـایی خـداست تقوا و زهد و معرفت او زبان زد است او بهـترین نمـونۀ شیـدایی خـداست وقتی تمام هستی سالار زینب است معلوم میشود همه دارایی خداست آئـیــنــۀ تـمــام نــمــای خــدا شــده روح دعـای ما سـر سجـادههـا شده ای منتهای غایت ما بیکـران تویی محبوب قلب فـاطـمۀ مهـربان تویی روزیِّ ما ز دست کریمانۀ شماست روزی ده تـمام زمین و زمان تویی ای نـور چشم حضرت آقای کـربلا بعد از حـسین دلبر دلداده گان تویی این افتخار ماست که فامیل تان شدیم پس شاهـزادۀ هـمه ایـرانـیان تـویی دلــداهایـم و مـنـتـظــر دلـبـری تـان یک روز هم بـیا وطـن مـادری تان رزق تـمـام عـالـمـیان در دعای تو ما زنـدهایـم به برکـت یا ربـنـای تو روح الامین گدای در خانۀ شماست از آن زمان که گشته دلش آشنای تو بر روی گونۀ تو مَلک بوسه میزند دل میبرد تبـسّمت از عـمههای تو آقا چـقـدر شبـیه عـموجان تان شدی جـان جهان فـدای تو و بچههای تو بعـد از عـلـیِّ اکـبـر آقـا تو ارشـدی ای دومین علی حسینی خوش آمدی ای روضه خوان اول کرببلا بخوان ای غصه دار حضرت خون خدا بخوان از تشنگی و قحطی آب و عطش بگو از شدّت گـرسنـگـی بچـهها بخوان از آن غروب روز ده سال شصت و یک آتش کشیدن حرم و خـیمهها بخوان از داغ های داغ دل عـمه جـان مان هجده سر سوار شده بر نیزهها بخوان این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست از پاره پاره پیکر و چند بوریا بخوان از هرکجا بخوان ولی آقای روضه خوان از کـوچـۀ یـهـودی شام بـلا نخوان
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
صبحدم برج شرف را آفـتابی دیگر آمد آفـتابـی کـآفـتاب صبح را روشنگـر آمد بحر دین را بحر دین را گوهر آمد گوهر آمد کشتی توحید را در موج طوفان لنگر آمد چارمین فرمانروای ملک حیّ داور آمد چرخ گردون شرف را محور آمد محور آمد جلـوۀ حُـسن خـداوند مبـیـن بـادا مبارک لالـۀ لـبخـنـد جـبـریل امیـن بـادا مبارک آسـمان وحی بر اهـل زمین بادا مبارک در نگاه اهل حقّ حقّ الیقین بادا مبارک لـیـلـۀ میـلاد زین العـابـدیـن بادا مبارک سالکان راه حـق را رهـبر آمد رهبر آمد آمد آن ماهی که صد خورشید شد مات جمالش قامت گردون خم از سنگینی کوه جلالش آنچه میخوانی دعا دُرّیست از بحر کمالش حال بخشد بر نماز و بر دعا از شور و حالش انت زین العابدین از خالق هستی مدالش ساجدین را ساجدین را سرور آمد سرور آمد خلق عـالم گوش با یاد لبـش بهـر پـیامی چرخ را سر بر قدومش تا کند کسب مقامی ماه را رو بر بقیعش در پی عرض سلامی اسمعی را بر درش فخر غلامی بر غلامی خوش بحال آنکه دارد همچو آن مولا امامی طالعش از مهر گردون برتر آمد برتر آمد بوسه گاه یوسف زهرا لب و دست و دهانش از ولادت تا شهادت ذکر حق ورد زبانش زینب کبری گرفته در بغل مانند جانـش دم به دم سیر الی الله از مکان تا لا مکانش عرش رحمان قلب مؤمن دوش بابا آشیانش همچو جان جان جهان را در برآمد در بر آمد عابدان خوانند زین العابدین مولای دینش عارفان خوانند در عالم امام العارفـینـش عرشیان خوانند عرش کبریا روی زمینش خوب رویان جهان محو جمال نازنیـنش بذل حق در آستانش دست حق در آستینش بیکسان را بیکسان را یاور آمد یاور آمد دل ز عشق یـار شد بیت الحـرام الله اکبر ریخـت از شادی بهم نظـم نظام الله اکبر یک پسر این قدر، این جاه، این مقام، الله اکبر این جلال، این مرتبت، این احترام، الله اکبر پـنج شعـبـان جـلـوه گر ماه تمام الله اکبر حُسن غیب کبریا را منظر آمد منظر آمد کـیـستم من سائل کـوی علیّ ابن الحسینم سائـل کو، عـاشق روی علیّ ابن الحسینم عـاشـق دلبـستۀ مـوی عـلیّ ابن الحـسینم بستـۀ مو تـشنـۀ جوی عـلیّ ابن الحـسینم تشنۀ جو منقـبت گوی عـلیّ ابن الحـسینم در ثنایش از بیانم گـوهر آمد گوهـر آمد بیطنین خطبهاش نخل شهادت بر ندارد بیقـیـامـش پـیکر آزاد مردی سـر ندارد بیتـولاّیـش هُمای قـاف ایـمـان پَر ندارد بیدعای او عبادت روح در پیکر ندارد بیفروغش کس چراغی در وصف محشر ندارد صاحب انـوار حُـسن داور آمد داور آمد در اسارت سیر معراج اللّهی آغاز کرده در میـان سلـسله بیسلـسله پـرواز کرده با دو دست بسته بند از پای قرآن باز کرده و ز کلام دلنشین همچون علی اعجاز کرده گوشۀ ویرانه بر مُلک دو گیتی ناز کرده با قیامش شام صبح محشر آمد محشر آمد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام
به دفـتر قـلـم شعـر تر میگذارد سپس قـافـیه را شکـر میگـذارد بیا امشبی را سر از سجده بردار که سجـاده پـای تو سر میگذارد علی هستی، الحق که حیدر نمایی تـویـی سـاقـی چـهـارم خـانـواده مـنـم تـشـنــۀ جـام لـبـریـز بــاده عـزیز حـسیـنی عـزیـز خـدایـی تو دریا و سرچشمۀ هر چه رودی زلالی طهوری به رنگ شهودی پیام آور عشق و مهر و رهایی!
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
خـدایِ عالیِ اعـلی ندارد از تو عـالیتر ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالیتر عـلـیُّ حُـبُـهُ جُـنَّـه قـسیـم الـنـار والجَـنَّـه به حـمـدِالله وَالـمِنَّـه ولیالله ست والیتر اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک میروبد نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالیتر اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم که از قـالـیچۀ تبـریز میگـردیم قـالیتر در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب ببین بابا چه میبخشد گداها را گداها را لبِ گهوارهاش پروانهای بی تاب اگر دیدید بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را: که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست میدارد میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را ببین که میبَرد امشب تبسمهای زیبایش دلِ مادر بزرگش را دلِ اولادِ سلمان را بـرایت لافـتـی الا عـلـی میآیـد از بـالا اگر سربند یا زهرا ببـندی رویِ پیـشانی هزار، اللهاکبر را به بازویِ تو میخوانند که با شمشیر میگردی علیِّ اکـبرِ ثـانی عـلـیِ اکـبـرِ ثـانی نه تو بـالاتـر از آنـی تو عباسی نه اینهم نه، که طوفانتر زِ طوفانی قنوتت را که میدیدند خواهرها میگفتند امان از دزدِ انگشتر امان از ساربان آقا تو سیسال است میگریی چرا پیراهنش بردند؟ تو سیسال است میسوزی زِ لبخندِ سنان آقا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
راز و نـیـازِ امــشـبـم تـأثــیـر دارد وَالـلـه دیـدارِ عـلـی تـکـبــیــر دارد زیـباتر از زیباتر از زیـباست آری کامَش که با گـلـبوسۀ ارباب وا شد ذکرِ لبِ کـرب و بلا شکرِ خـدا شد خَم شد که بُگْذارد دو دیده زیرِ پایش لبخـنـدِ او شـد باعـثِ لبخـنـدِ ارباب نامَش شده حَک رویِ بازوبندِ ارباب او در شجاعت مثلِ حیدر بینظیر است شد سـایهای رویِ سَرَم … الحمدالله شد بـرگِ بُـردِ محشرم… الحـمدالله او آمـده تا عـاشـقی مـعـنـا بـگـیـرد دارم شبِ مـیـلادِ او حـال و هـوایی گاهـی بَقـیـعَـم گاه گاهی کـربـلایـی تیرِ خلاصِ قاضی الحاجات برگرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
پنجـم مـاه، مـه چاردهی جـلـوه گر است که ز خورشید فروزنده، فروزنده تر است شهربـانو که جهان محو جـلالـش گـشته پسری زاده که بر خلق دو عالم پدر است چه پسر ثانی حیدر چه پسر جـان حسین چه پـسر آیـنۀ طلعـت خـیـرالـبـشر است پسری رشک ملک یا ملـکی فـوق بـشر هم از این پاک تر است و هم از آن خوبتر است این پسر کیست علی بن حسین بن علیست که حسین بن علی نیز از او مفتخر است خـبـر از لـیــلـۀ مـیــلاد امــامــی دادنــد که زاسرار همه خلق جهان با خبر است این چراغی است که در دست حسین بن علی همه دم نورفشان و همه جا جـلوه گر است این پسر آن یم فیضی است که هر قطرۀ آن ارزشش بیشتر از عقد هزاران گهر است این سپهری است که هر اختر تابندۀ آن مشعل دیـدۀ نـورانی شمس و قـمـر است این خلیلی است که در صفحۀ بتخانۀ شام بازویش بت شکن و خطبۀ نابش تبر است این همان عبد خدا شوکت احمد سیماست که عبادات وی از طاعت کونین، سر است این اسیری است که آزادی، افتاده به پاش این شهیدی است، که نخل شهدا را ثمر است بـه حـسیـن بن عـلـی سـیّـد احـرار قـسـم این علی بن حسین است و حسینی دگر است این بود زمزم و مسعی و صفا و مـروه این منا و عرفات است و مقام و حجر است همه گلهای نبی گشت خزان و پس از آن هر چه دادند به شیعه همه از این شجر است یـار او بـاش که عـالـم همه یار تو شوند مهر او جوی که بر آتش دوزخ سپر است اوست معصوم ششم حجّت چارم، سجّاد که به خاک قدمش سجدۀ اهل نظر است از چه در سلـسله بـیـنـیـش خـدا میدانـد بسته در سلسلهاش پای قضا و قدر است چشم دوزد به نماز شب او شب، هر شب گوش در پای دعای سحر او سحر است به دعـای شب و اشک سحر او سوگـنـد که نماز از نفسش معتبر و مفتخر است نرگس دیده و سرو قـد و مـرآت جـمـال هـمـه تـصویـر خـدای احـد دادگـر است به خـدا طاعـت کـونـیـن و نـماز ثـقـلـین بی ولایش همه در حشر هبا و هدر است گر به صد مهر دهی ذرّهای از مهر ورا به خداوند قسم بیع و شرائت ضرر است جـدّ او خـتـم رُسُـل مـام گـرامـی زهــرا سه وصی را پسر و هفت ولی را پدر است او که بـاران به تـمـنّـای غـلامـش بـارد او که بر ابر به فرمان خدا راهبر است او که با تـیغ زبـان معـجـز حـیـدر دارد او که سـر تا قـدم آئـیـنۀ پـیـغـامـبر است او که چون فاطمه در عزّّت و در قدر و شرف او که در شور، شبیر و به شجاعت شبر است عـاجــز از یـافـتـن رتـبـۀ والاش مـلـک لال از گفتن اوصاف کـمالش بشر است من کجـا منـقـبـت حـضرت سـجّـاد کجـا ذرّه از وسعت خورشید کجا با خبر است؟ جنّت از روضۀ جود و کرمش دسته گلی دوزخ از آتش خشم و غضبش یک شرر است بـوسـه بـر سـلـسـلــۀ گـردن او بـایـد زد که به هر حلقه دو صد آیت فتح و ظفر است شام، ویـرانۀ شام و چه در آغوش حسین این امامی است که روح القدسش خاک در است نخل میثم که همه سبز به فیض دم اوست به ولای عـلـی و آل عـلـی بـارور است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
خوب شد، ایران ما یک سهم از زهرا گرفت خوب شد یک زن، میان خاندانت جا گرفت لطف کرده فاطمه، ما را حساب آورده است خوب شد این دفعه این عرض دعای ما گرفت ما حساب کار خود را از ازل پس دادهایم اینچنین بوده که چشم مادرت ما را گرفت شهر بانـوی قـبـیـلـه، شد کـنـیز فـاطـمه مثل مروارید بود و رزق از دریا گرفت در هیاهوی دو رنگی عـرب های حجاز پرچـم ایرانـیان را مـادرت بـالا گـرفـت حامل نـور«امامت» بود، بانـوی حسین تا به دنیا آمدی، تـبریک از مـولا گرفت خـاک پـایت سـرمـۀ چـشم تمام قـدسـیان آفـریـنـش با قـدوم پاک تو «معنا» گرفت زینت سجـده تویی، زین العـبـاد عـالـمی با نماز تو، «عبادت» جلوهای زیبا گرفت بشکند دست کسی که پیش چشمان ترت زیور از گوش یتیمان، شام عاشورا گرفت
: امتیاز
|